نوشته شده توسط : مهم نیست من کی باشم



دو مرد در کنار درياچه اي مشغول ماهيگيري بودند.

يکي از آنها ماهيگير با تجربه و ماهري بود اما ديگري ماهيگيري نميدانست.

هر بار که مرد با تجربه يک ماهي بزرگ مي گرفت، آنرا در ظرف يخي که در کنار دست

بود مي انداخت تا ماهي ها تازه بمانند ، اما ديگري به محض گرفتن يک ماهي بزرگ آنرا به دريا پرتاب مي کرد.
ماهيگير با تجربه از اينکه مي ديد آن مرد چگونه ماهي را از دست مي دهد بسيار متعجب بود.
لذا پس از مدتي از او پرسيد : چرا ماهي هاي به اين بزرگي را به دريا پرت مي کني ؟

مرد جواب داد : آخر تابه من کوچک است !

گاهي ما نيز همانند همان مرد، شانس هاي بزرگ، شغل هاي بزرگ، روياهاي بزرگ و

فرصت هاي بزرگي را که خداوند به ما ارزاني مي دارد را قبول نمي کنيم.
چون ايمانمان کم است .
 

ما به يک مرد که تنها نيازش تهيه يک تابه بزرگتر بود مي خنديم، اما نمي دانيم که تنها نياز

ما نيز، آنست که ايمانمان را افزايش دهيم .

خداوند هيچگاه چيزي را که شايسته آن نباشي به تو نمي دهد.

اين بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار مي دهد استفاده کني.
هيچ چيز براي خدا غير ممکن نيست .
به ياد داشته باش :
به خدايت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است،
به مشکلاتت بگو که چقدر خدايت بزرگ است

 



:: بازدید از این مطلب : 559
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : دو شنبه 29 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهم نیست من کی باشم

حکايتي از يک قهرمان جهاني تنيس


 

آرتور اشي  قهرمان افسانه اي تنيس ويمبلدون به خاطر خونِ آلوده اي که در جريان يک عمل جراحي در سال 1983 دريافت کرد، به بيماري ايدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد.

او از سراسر دنيا نامه هايي از طرفدارانش دريافت کرد

 يکي از طرفدارانش نوشته بود:

چرا خدا تو را براي چنين بيماري انتخاب كرد؟

او در جواب گفت:

 در دنيا   50 ميليون کودک بازي تنيس را آغاز مي کنند.

 5 ميليون نفر ياد مي گيرند که چگونه تنيس بازي کنند.

500 هزار نفر تنيس را در سطح حرفه اي ياد مي گيرند.

50 هزار نفر پا به مسابقات مي گذارند.

 5 هزار نفر سرشناس مي شوند.

50 نفر به مسابقات ويمبلدون راه پيدا مي کنند.

4 نفر به نيمه نهايي مي رسند و دو نفر به فينال .

و آن هنگام که جام قهرماني را روي دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم خدايا چرا من؟

 و امرز هم که از اين بيماري رنج مي کشم، نيز نمي گويم.


www.new-download.blogfa.com:منبع



:: بازدید از این مطلب : 536
|
امتیاز مطلب : 141
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : 22 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهم نیست من کی باشم

 


قدر دانی از مادر


مردي مقابل گل فروشي ايستاده و مي خواست دسته گلي براي مادرش که در

شهر ديگري بود سفارش دهد تا برايش پست شود .


وقتي از گل فروشي خارج شد ٬ دختري را ديد که در كنار گلفروشي نشسته بود

و گريه مي کرد . مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا

گريه مي کني ؟

دختر در حالي که گريه مي کرد و گفت : مي خواستم براي مادرم يک شاخه گل

رز بخرم ولي پولم كم است


مرد لبخندي زد و گفت :با من بيا٬ من براي تو يک شاخه گل رز قشنگ مي خرم .


وقتي از گل فروشي خارج مي شدند٬ مرد به دختر گفت : مي خواهي تو را

برسانم ؟
دختر گفت نه ، تا قبرمادرم راهي نيست!


مرد دلش گرفت ٬ طاقت نياورد٬ به گل فروشي برگشت٬ دسته گلي گرفت و

۲۰۰ كيلومتر رانندگي کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد.

منبع:www.new-download.blogfa.com

 



:: بازدید از این مطلب : 420
|
امتیاز مطلب : 152
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 22 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهم نیست من کی باشم

 

 

منبع:westtehran.com

 

 

پسرکي دو خط سياه موازي روي تخته کشيد


خط اولي به دومي گفت ما ميتوانيم زندگي خوبي داشته

باشيم


دومي قلبش تپيد و لرزان گفت بهترين زندگي.


در همان زمان معلم بلند فرياد زد دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند

و بچه ها همه با هم تکرار کردند دو خط موازي هيچگاه به


هم نميرسند مگر آنکه يکي از آنها براي رسيدن به ديگري خود را بشکند



:: بازدید از این مطلب : 474
|
امتیاز مطلب : 150
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : 11 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهم نیست من کی باشم

 

 

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.

 


سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و

 

وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه

 

کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او

 

 

عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»

 


صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن

 

می‌آمد تا او را نجات دهد.

مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»

 

آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

 


آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید

 

امیدمان را از دست دهیم زیرا : خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.

 

دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای

 

فراخواندن رحمت خئاوند.

 


برای تمام چیزهای منفی که ما بخود می‌گوییم، خداوند پاسخ مثبتی دارد
،
تو گفتی «آن غیر ممکن است»، خداوند پاسخ داد «همه چیز ممکن است»،

 


تو گفتی «هیچ کس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم»،

 


تو گفتی «من بسیار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد»،

 


تو گفتی «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من کافی است»،

 


تو گفتی «من نمی‌توانم مشکلات را حل کنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهای تو را هدایت خواهم کرد»،
تو گفتی «من نمی‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر کاری را با من می‌توانی به انجام برسانی»،

 


تو گفتی «آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد «آن ارزش پیدا خواهد کرد»،

 


تو گفتی «من نمی‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشیده ام»،

 


تو گفتی «من می‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحی ترسو به تو نداده ام»،

 


تو گفتی «من همیشه نگران و ناامیدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار»،

 

تو گفتی «من به اندازه کافی ایمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به یک اندازه ایمان داده ام»،

 

تو گفتی «من به اندازه کافی باهوش نیستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام»،

 


تو گفتی «من احساس تنهایی می‌کنم»، خداوند پاسخ داد «من هرگز تو را ترک نخواهم کرد»،


این پیام را به دیگران نیز بگویید، شاید یکی از دوستان شما هم اکنون احساس می‌کند که کلبه اش در حال سوختن است.

 

منبع:westtehran.com



:: بازدید از این مطلب : 644
|
امتیاز مطلب : 137
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 11 آبان 1389 | نظرات ()